هنرمند خوب رونوشتبرداری میکند و هنرمند بزرگ میدزدد
› پابلو پیکاسو
در سدهی ۲۰ و ۲۱ با واژههای فراگیری در هنر روبروییم که همگی بر بازآفرینی (بازتولید) پافشاری میکنند و تلاش میکنند از یکتایی (اصالت) هنر بکاهند و بر مرگ_مولف (گفتمان رولان بارت در دههی ۱۹۷۰) مُهر تایید بزنند؛ گرچه در بسیاری از نمونهها مایهی آوازگی اثرِمادر و به گفتهی والتر بنیامین بالا بردن ارزشهای اجتماعی و مردمی آن میگردند. از این رو کوتاه آورده میشود که اثرِ مادر یا تالیف شده دارای ویژگیهایی بیهمتا و یگانه است که فرتابی (الهام) در آن دیده شده، ریشهها وبُنمایههایی دارد که در آغاز آفرینش با آن بودهاست. حال اگر در اینها دست برده شود و بازآفرینی تازهای از این ریشهها و ویژگیهای تازه انجام گیرد هالهی ورجاوند خود را از دست داده دچار بازآفرینی میشود نه بازنمایی. در اینجا چکیدهوار این شاخهها آورده میشوند:
• رونوشتبرداری (کُپی): با واژهی جعل یکسان نیست و مشق کردن یا در شماری دزدی است. رونوشتبرداری دیداری بیشتر آموزشی و رونوشتبرداری پنداری (ایده) دزدی ادبی میباشد.
• جعل: دو گونه است:
جعل_بازگشتی که از روی اثرِ هنرمند بهگونهای بسیار نزدیک و شناساییناپذیر انجام میگیرد و بیشتر در دیرینکدهها برای نگهداری از اثرمادر انجام میشود.
جعل_نوپدید که اثری را به هنرمند نسبت میدهند و بیان میدارند که نمونهای تازه یافت شده از وی است و رویهمرفته به سفارش دلالان و گردآورندگان هنری انجام میگیرد و جرم دانسته میشود.
• اقتباس: اثر اقتباسی یا برداشت (آزاد نه) میتواند برپایهی یک یا چند اثر هنری انجام گیرد و میتواند ساختار دیداری (رنگ، سطح، بافت، ضربآهنگ، تدوین، نواها و …) یا ساختار بیانی (پنداری) یا مفهوم اندکی دگرگون شده و انگیزه و بازخورد آن یا آنها با اثرمادر ناهمسان باشد ولی اثرمادر به خوبی در آن پیداست و میبایست بُنمایه یا نام هنرمند و اثری که از آن اقتباس شده است آورده شود. در اثر اقتباسی بخشهایی از اثرِ مادر کم یا زیاد میشود؛ مانند داستانی که فیلمنامه میگردد و یا مونالیزایی که سبیل دالی برای آن گذاشته میشود. در اینجا با گونهای تالیف روبرو هستیم ولی شمار زیادی از اقتباسها تالیف نیستند و در گسترهی ترجمه یا به ندرت گرتهبرداری جای میگیرند.
• از آنِ خود سازی: در نمونههایِ از آن خود سازی که دامنهی گستردهای در سنجش با نمونههای یاد شده روبروییم چنان فراگیر است که میتوان سدهی ۲۰ و آغاز سده.ی ۲۱ را دورهی از آن خودسازی دانست. در این شیوه که بسیار همانند اقتباس است از یک یا چند اثرِ مادر بهره گرفته میشود ولی نمونه یا اثرمادر به خوبی شناسایی پذیر است. برای نمونه فواره مفرغینی از مارسل دوشان که به دست شِری لِوین از آن خود ساخته شده گونهای از این دست است. در این نمونه اگر ما یک دست ساخته آدمی را هم در هنرمان به کار میگیریم با رویکرد از آن خود سازی روبرو هستیم. پس روزنامه یا پیراهن و یا زینِ دوچرخهای که پابلو پیکاسو و ژرژ براک در آثارشان به کار میگرفتند از آن خودسازی هستند.
با فراگیر شدن رایانه و کاربردهای آن فرابهره prosumer یا فرآوری (تولید) کن و بهرهبرداری (مصرف) کن رایج گردید و در نوآهنگ (موسیقی) با آهنگچسبانی mashup روبرو هستیم. از اینرو اگر گفتهی پِگی فِلِن را بپذیریم که میگوید دستینه (امضا) یکتایی یا اینهمانی (اصالت) را تایید میکند با یک نمونهی دستسوم از تالیف روبروییم.
• گرتهبرداری: وامگیری پنهان و جایگزینی بومی یا فردی به ویژه از جنبهی درونمایه یا مفهوم را گرتهبرداری میگوییم. گرتهبرداری ترجمه و برداشتی آزاد (نه وامگیری) از اثرِ مادر است. برای نمونه: اثری آهنجیده (آبستره) اگر دارای رنگهای زنده و پر درخششی باشد (مانند بوگی ووگی پیتموندریان) و با رنگهای خاکستری و مُرده جایگزین شوند ترجمهای دیگر از آن به دست داده شده و با گونهای گرتهبرداری روبرو هستیم. در بسیاری از نمونهها گرتهبرداری با اقتباس یا بهویژه «از آن خودسازی» به اشتباه یکی دانسته میشود که چندان درست نیست.
اگر ما همان اثر بوگیووگی موندریان را رونوشتبرداری کرده و با همان حال و هوای رنگی در فضا یا جایگاه (موقعیت) ویژه نمایش داده و دستینه کنیم از آن خودسازی کردهایم نه گرتهبرداری.
• درهمتنیدگی (التقاطی): شاخهای که بسیار دیرینه است و ریشه در دوران باستان داشته گونهای گرتهبرداری و اقتباس بسیار هوشمندانه ولی بیمانند با اقتباس یا گرتهبرداری است. همچنان کهپیداست از چندین اثر برداشت شده و به سادگی نمیتوان آنها را بازشناخت و نیاز به شناخت و پژوهش بیشتری برای بیرونکشیدن آثار مادری دارد که اثر از آنها برداشت شده است.