موزه وارهول در شهر پیتسبورگ امریکا از تاریخ بیستویکم مهرماه تا بیستوچهارم دی ماه سالِ جاری (۱۳۹۶) میزبان نمایشگاهی ست از آثار هنرمند سرشناس ایرانی فرهاد مشیری با عنوان «go west». نمایشگاه «go west» مشتمل بر آثار گوناگونی از چند دهه فعالیت هنری فرهاد مشیری ست. در واقع این نمایشگاه کنکاشی ست بر دورههای گوناگون کاری فرهاد مشیری که موضوعات متنوع، استفاده استادانه از زبان و طیف وسیعی از مواد و روشهای استفاده شده از سوی این هنرمند را شامل میشود. مشیری در آثارش، سنتها و انزواگرایی تاریخی در ایران معاصر را همزمان با خواست و تاثیر عمیق فرهنگ غربی بر کشورش را نشانه گرفته است. مشیری متولد سال ۱۳۴۲ در شیراز است که در طول سالهای انقلاب اسلامی برای مدتی در آمریکا ساکن شد و سالها بعد مجددا به ایران بازگشت. نقاشیها و مجسمههایی که در این نمایشگاه به نمایش در میآیند پیش از این به اتفاق هم و در قالب یک نمایشگاه به نمایش در نیامدهاند و بسیاری از آنها برای نخستین بار هستند که در امریکا به نمایش گذاشته میشوند. در واقع نمایشگاه «go west» کوشیده است تا از طریق برجستهسازی تکنیکهای هنری و تحولات ظریف نهفته در آثار مشیری، مسیری را که این هنرمند به عنوان نقاش و نیز مجسمهساز پیموده است آشکار سازد.
علاقه مشیری به کیچ و پاپ آرت در کارهای او قابل مشاهده است. منشا بسیاری از المانهای بصری مورد استفادهی مشیری را کارتونها، فیلمها، کمیک استریپها، کتابهای کودکان و آگهیهای تبلیغاتی تشکیل میدهند و استفاده نمودن این هنرمند از عباراتی از شعرهای کلاسیک، سریالهای آبکی و آهنگهای پاپ مرز میان هنر و کلیشه را در آثار او کمرنگ کرده است. مشیری با انتخاب تصاویری با منشأ دوپهلو که هم به فرهنگ عامهی ایرانی و هم امریکایی اشاره دارد در واقع نگاه پیچیدهای به این موضوع دارد که ما چگونه هویت فرهنگی خودمان را تعریف میکنیم.
از آنجایی که پدر مشیری در شیراز مالک چند سینما بود او برای نخستین بار از این طریق با فیلمهای امریکایی آشنا شد. برای نمونه فیلمهایی نظیر دلیجان (۱۹۳۹) با بازی جان وین و با دوبله فارسی. در فیلمهای وسترن کلاسیک معمولا چشماندازهای آمریکایی بصورت سرحداتی با آسمانی وسیع و فرصتهای بیپایانی برای شکوه، خشم و یا عاشقانه به تصویر کشیده شدهاند. با بزرگتر شدن مشیری و نقل مکانش به امریکا، تصویرش از غرب به شکل پیچیدهتری آمیخته با طنز، طعنه و هجو درمیآید. همچون وارهول، مشیری نیز المانهای بصری خود را از چیزهای دم دستی برمیگزید همچون اسباببازیهای « Rodeo Joe» که اثر «Yipeeee» از آن الهام گرفته است.
مشیری اغلب در آثارش، مواد و متریالهای دمِدستی مثل مرواریدهای پلاستیکی و مهرههای شیشهای مورد استفاده در منجوقدوزی، رنگ اکریلیک، کریستال، چاقو و قالیهای ماشینی (و نه دستباف) را بدل میکند به آثار هنری پیچیدهای که ساخت آنها مستلزم صرف زمان زیادی ست. در واقع استفاده از این مواد را میتوان نوعی واکنش به جامعه معاصر ایرانی دانست که در آن نامهای تجاری (برند) از ارزشهای (اجتماعی) بالایی برخوردار هستند و گاها توسط کارآفرینان بومی مورد تقلید واقع میشوند.
مشیری برای الهام گرفتن و پیدا کردن موضوع، به کاوش در فرهنگ خویش میپردازد. او موتیفها، تصاویر و داستانهایی را که از فرهنگ ایرانی و اشارات نهفته در قالیهای ایرانی، سفالها و کوزههای باستانی و اشعار کلاسیک سرچشمه گرفتهاند. مشیری در بعضی موارد فرآیند تولید اثر (یا حتی بخشی از آن) را برونسپاری کرده است. برای مثال مشیری از چند تن از زنانی که در یک مزون لباس عروس کار میکردند درخواست کرد تا در خلق آثاری که نیازمند دوختودوز هستند به او کمک نمایند.
شکافهای فرهنگ ایرانی و آمریکایی در مجسمهی «سقوط» فرهاد مشیری بهم برخورد میکنند. برای هزاران سال در ایران، بافتن فرش به عنوان نوعی هنر و صنایع دستی شناخته میشده است، اما در این اثر قالیهای ارزان که (توسط ماشین) تولید انبوه شدهاند بصورت تودهای ضحیم بر روی هم انباشته شده که با حفرهای به شکل یک گربهی کارتونی سوراخ شده است.