هنر انتزاعی هنری است که در آن به تصویر کشیدن چیزهایی از جهان عینی نقش کمی دارد یا اصلا نقشی ندارد. به بیان دیگر هنر انتزاعی سعی در به تصویر کشیدن دقیق یک واقعیت در جهان عینی ندارد بلکه از اشکال، رنگها، فرمها و حرکات آزادانه قلممو۱ برای رسیدن به یک جلوهی بصری استفاده میکند.
کلمه «انتزاع» از منظر لغوی به معنای جدا کردن یا بیرون کشیدن چیزی ست از چیزی دیگر. از اوایل دهه ۱۹۰۰، هنر انتزاعی جریان مرکزی هنر مدرن را تشکیل داده است. هنر انتزاعی را میتوان به دو دسته زیر تقسیم کرد:
۱- انتزاع جزئی۲: در این دسته از آثار اشیاء، افراد یا مناظر (هر چند شاید دشوار اما) قابل شناسایی هستند ولیکن از منظر فرمی اکثرا بهگونهای سادهسازی شده، تحریف شده، از متن خارج شده یا با رنگهای غیرواقعی ارائه شدهاند.
۲- کاملا انتزاعی۳: آثار این دسته در واقع هیچ الهامی از واقعیت بصری بیرونی نمیگیرند. در تاریخ هنر، برخی از هنرمندان برای توصیف این انتزاع «ناب»۴ از اصطلاح «هنر غیر عینی۵» نیز استفاده کردهاند. از پیشگامان نقاشی انتزاعی «ناب» میتوان از کازیمیر مالویچ و پیت موندریان نام برد.
ایدههای نظری زیادی پشت هنر انتزاعی وجود دارد. برای مثال برخی ایده “هنر برای هنر۶” را بکار میگیرند با این توضیح که هنر باید صرفاً در مورد ایجاد جلوههای زیبا باشد و نه چیزی دیگر. برخی دیگر نیز پیشنهاد کردهاند که هنر میتواند (یا باید) همچون موسیقی باشد و بیان میکنند همانگونه که موسیقی چیزی جز (توالی) الگوهای صدایی نیست، جلوههای هنری نیز میبایست با الگوهای خالص و نابِ فرم، رنگ و خط ایجاد شوند. همچنین در مباحث نظری پیرامون هنر انتزاعی ایدهای وجود دارد که ریشه در تفکرات افلاطون فیلسوف یونان باستان دارد مبنی بر اینکه بالاترین شکل زیبایی نه در اَشکال دنیای واقعی بلکه در هندسه نهفته است. به همین نسبت، از آنجا که هنر انتزاعی جهان مادی و واقعی را بازنمایی نمیکند، میتواند به عنوان نمایانگر معنویات۷ (جهان غیر مادی) در نظر گرفته شود. با این توضیحات هنر انتزاعی اغلب به عنوان حامل یک بعد اخلاقی۸ نیز در نظر گرفته میشود، به طوری که میتوان آن را مظهر فضیلتهایی همچون نظم، خلوص، سادگی و معنویت دانست.
۱- gestural marks
۲- partial abstraction
۳- fully abstract
۴- pure abstraction
۵- non-objective art
۶- art for art’s sake
۷- spiritual
۸- moral dimension