زشت و زیبا / نویسنده: مونس محمودی / اردیبهشت 1397
تجمع و تلنبارشدگی پیکره هایی از شکل افتاده و کژریخت در فضاهایی روزمره (آرایشگاه،خانه،رستوران و… ) نمای کلی نقاشی های راشین قربی است. او فیگورهایش را با تکیه بر تاش ها و لکه رنگهای نامنظم و اکسپرسیو می سازد و بیشترین تاکیدش بر نمایش حالات چهره ها و ملقمه ای پرآشوب از حس های ناخوشایند مثل : ( انزوا ، تنهایی ، اضظراب ، دروغ ، شک ، خیانت و..) است. چهره هایی که نماینده طبقات اجتماعی و فرهنگی اند و نقاش تصویری شبه گروتسک از آنها ارائه می دهد. کاریکاتوری ازچهره های انسانی که بیشتر تاکید بر زشت نمایی و شر دارد . نقاش با استفاده از پرسپکتیوهای نا متعارف، اغراق و کژنمایی ایجاد می کند و زوایای مختلفی از اجتماع پر ازدهام و مرموز آدمها را نشان می دهد .
پرسوناژهای نقاشی های او اگر چه در فضاهای مشترک در کنار هم و در نزدیکترین وضعیت جسمانی هستند اما نگاه هایشان جای دیگری را می پایند و یا برانداز می کنند و یا به نقطه ای نامعلوم خیره و مبهوت شده اند. فیگورهایی عاری از تعلق خاطر و دلبستگی که تنها عامل پیوند دهنده شان، مکان ها و قابهای مشترک است.
در مجموعه (داوری واپسین) که نام مجموعهی جدید او است و درگالری هما به نمایش گذاشته شده، نقاش تصویر خودش را نیز در میان سایر چهره ها که به نظر می رسد مربوط به طبقه هنرمندان ویا الیت جامعه هستند و قدری چهره هایشان برایمان آشناست نقاشی کرده است و اینگونه، هم ناظر اتفاقات درون تابلوست هم به ما که مخاطب او هستیم نگاه می کند. او به وسیله باز آفرینی فضاها و چهره هایی آشنا در کافه ها و محافل مشترک،زمان را نبش قبر می کند.
آثار این مجموعه رستاخیز آدمهای زیسته در دهه های پیشین است . نوع لباس ها ، وسایل روی میز کافه و رستوران و چهرهی آدمها ما را به یاد عکس هایی یادگاری از فضاهای جمعی گذشته می اندازد که نقاش به تک تک عناصر آن جان بخشیده است و نگاه های پرسوناژها مهمترین عامل ایجاد این زنده نمایی است.
راشین قربی مانند نقاش انسان گرای رنسانسی که انسان را کانون توجه و شخصیت اصلی را در میانه ترکیب بندی قرار می داد عمل می کند. او تصویر فروغ فرخزاد را در مرکز کادر در میان همان جماعت کژریخت و هول انگیز قرار داده است و او را با ضرب قلم هایی دقیق تر و شسته رفته نقاشی کرده. فروغی که در میان (جنازه های خوشبخت،جنازه های ملول، جنازه های ساکت متفکر، جنازه های خوش برخورد ، خوش پوش ، خوش خوراک )۱ پرفروغ می درخشد و به ما نگاه می کند.
اما سوال این است که چرا فروغ؟! آیا در دنیای ذهنی هنرمند فروغ فرخزاد نماینده شخصیتی مسیح وار و قابل ستایش است؟ شخصیتی که در زمانه خودش در اجتماع پرتنش روشنفکران و عوام، زیسته و تبدیل به سمبلی برای شعر بی نقاب و عاری از دروغ شده؟ شخصیتی که مورد هجمه قضاوت اطرافیانش قرار گرفته؟ آیا فروغ چهرهی معصومی است که با اجتماع خود تفاوت داشته و نقاش او را به عنوان نمادی از قداست و جاودانگی در مرکز کار قرار داده است و خواسته که نقدی بر جامعه هنری و روشنفکری داشته باشد؟! در هر حال به نظر می رسد این انتخاب از جانب بانوی هنرمند حاکی از نوعی ارادت و همزادپنداری نسبت به شخصیتی است که عقیده داشت ( آنچه شعر مارا خراب کرده توجه به ظرافت و زیبایی است و شعر ما نیاز به خشونت و کلمات غیرشاعرانه دارد تا جان بگیرد و زنده شود)۲. اولین زن شاعری که واقعیت را به شکل عریان با همه ابعادش در شعر خود می آورد و از زندگی چهره ای آرمانی و زیبا نشان نمی دهد.
راشین قربی نقاشی با دغدغه های اجتماعی است که سعی بر نمایش طغیان در صورت و معنی آثارش دارد لذا در بند آن نیست که زیبایی یا لطافت یا حتی رنجی زنانه را به تصویر بکشد.
او با انتخاب عنوان” قضاوت واپسین” از نقاش رنسانسی (میکل آنژ) که نماینده در هم ریزی قواعد مرسوم زیبایی شناسی و اخلاقی جامعهی کلیسایی است وام می گیرد و بار دیگر نقبی بر گذشته و تاریخ هنر می زند. اثری که هنرمندان بعد از او ترکیب بندی نااستوار، کژنمایی های بیانگر و حالت های عاطفی این نقاشی را سرمشقی برای تفسیر جدید و شخصی از اصول طبیعت گرایی قراردادند و منریسم یا تکلف گرایی۳ را براساس همین قواعد پی ریزی کردند.
راشین قربی نیز در مجموعه ی( داوری واپسین ) اختلاف تناسبات، عدم تقارن، شلوغی، حالات اغراق شده و زبان امروزی نقاشی هایش را مدیون همان بدعت میکل آنژی است که نقاشی مدرن هم از آن بی بهره نماند و خود را وامدار آن می دانست.
مجموعه ی( قضاوت واپسین) ادای دین نقاش به میراث نوزایی است.چه میراثی مربوط به قرن ها پیش در تاریخ نقاشی چه میراثی در تاریخ شعر معاصر ایران. در هر حال آنچه برای او مهم است گریز از ساختار و هر آن چیزی است که در چشم همگان درست وزیبا می نماید.
________________________________
1. فروغ فرخزاد/ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
2. فروغ فرخزاد/ مصاحبه با م. آزاد/مجله آرش/تیرماه 1343
3. منریسم: سبکی در سده هفدهم در هنر و ادبیات اروپا.