روایت خرد و کلان
آثاری به پشتوانه فرهنگ اعصار ایران و خرده فرهنگی که با پرتویی از پست مدرنیسم، بیان هاوار امینی را توامان به اجماع در آورده. این تصاویر غنی تجسمی همچنان به زمینه وصفی خود چسبیدهاند، گو اینکه کسی که درایران یا از کردستان نباشد و کسی که این ناحیه را تجربه نکرده باشد، تنها بیان تجسمی جامعی را دنبال میکند. دغدغه گویش پچپچهای که دچار قهری عظیم و بیپایان است.
المانی که تبدیل به موتیو وهمچنین بافت شده است. انتظار بعیدی نیست؛ فشارهایی از بیرون و درون که مقاومت در حراست از گذشته را باعث میشوند. آدمهای به لحاظ قیافه شبیه، اصرار به زندگی در جغرافیای خودی، لباسهایی پاس نگاه داشته، تنیدگی و همکناری در بافت بناها و رقص.
ولی امینی هنرمندی با بینش نو بنیاد، میتواند نمونه شیوههای بند و بسط دادن ملزومات گویش باشد. سه ضلعی مخاطب در شهر پرآشوب، مؤلف در اقلیم آرام و سوژه در ناآرامی مهیب همیشگی، برای این روایت رخداده است؛ که در صورتِ به ظاهر پراکنده، از لوازم رسیدن به گفتگوی اوست. هر چند در بهترین حالت فراروی و گذر از مکان و زمان و همچنین مواجهه با گذشته را باید در این نوع آثار یافت، که در برخی از کارها این فراروی ملموس است و دغدغه هنری هاوار را میرساند؛ ولی او در پی برخورد بیرونی و عملی شدن واکنش است. پس بهتر است جایی در میان بگذارد که قدرت عمل لازم را دارد.
روایت مقاومتی همیشگی در مقابل تسلط صُلبیت، و مردانی در پی جاودانگی. اما گویش امینی زبان روئینتنی و جاودانگی سمبلیک نیست، در تصاویر با اضمحلالی در سوگ نشسته روبرو هستیم. هر چند که هاوار این اسلوب تجسمی را به عنوان قالب زبانی پیگیری میکند و البته بر این مطلب موثر است. اسلوب به ظاهر سنتی که با تکنولوژی به کیفیت مناسبی رسیده است.