اثر سیما شاهمرادی | artwork by Sima Shahmoradi

پنهان شدن پشت شیشه

نگاهی به نمایشگاه نقاشی‌های سیما شاهمرادی در گالری هما
[icon name=”pencil-square-o” class=”” unprefixed_class=””] نویسنده: سعید باباوند

آثار سیما شاهمرادی همچون کلافی سردرگم است که برای بازکردنش باید ساعت‌ها وقت بگذاری. نه اصلاح می‌کنم؛ آنها دست‌بافته‌ هایی بسیار پیچیده اند. بافتنی هایی چند رنگ با همان الگومندی و جزئیات و همانقدر زنانه. برای من که بارها و بارها بافتنی‌کردن مادرم را نگاه کرده‌ام حیرت اور است هیئت عجیب «شش میل» که هر انگشت را جداگانه می‌بافد و سرآخر انگشت‌های دستکش بافتنی به یک کف می‌رسند و یکی می‌شوند. حالا آن هیئت عجیب را فرض کن که هی بافنده گوله‌های نخش را عوض کند و طرح و نقش بیاندازد.
پس‌زمینه کار شاهمرادی از تکه‌تکه کردن مکرر و بسط دادن یک یا چند نگارگری معمولا هراتی یا تبریز صفوی ساخته شده. یعنی یک نگارگری بارها و بارها چاپ رنگی شده و به قطعات کوچک بریده شده و کنار هم قرار گرفته. انگار یک نگارگری را از پشت شیشه‌های مشبک قدیمی نگاه کنی. تکثیر هزارپاره‌ی یک اثر مردانه؛ معمولا تصویری از صحنه‌های رزم. مردی با کلاه قزلباشی یا کلاه‌خود جنگی.
برای دیدن این بخش کار شاهمرادی تنها باید اثرش را از نزدیک دید. نوع کلاژ کردن و روغن جلایی که همراه با لایه‌ای زرد-قهوه‌ای روی پس‌زمینه‌ی کار کشیده، وامی است از هنر قاجاری. این نوع کلاژ را در قلمدان‌نگاری‌های قاجاری دیده‌ایم و فضای گرم و گاهی خاموش نقاشی‌های لاکی و روغنیِ آن روزگار را به‌یاد داریم و غالبا این فضای نور و رنگ که بی‌شباهت به روکوکو هم نیست وجهی نوستالژیک برای ما دارد. این‌جا البته می‌توانیم تعریضی تکنیکی به کار نقاش بکنیم؛ کلاژ پس‌زمینه‌ها اگر چه با دقت بالایی انجام شده اما به دلیل استفاده از منابع تصویری نامطلوب و همینطور چاپگر نه‌چندان مناسب باعث افت کیفیت اثر شده است.


تا همینجا سه حضور تاریخی را در کار شاهمرادی داریم؛ نگارگری‌های هرات-تبریز، تکنیک کلاژ و روغن‌زنی قاجاری و شیشه‌های مشبک روزگار کودکی ما. اینجاست که تازه کار نقاش شروع می‌شود. پس از این زمینه‌سازی و مقدمه‌چینی بسیار سخت، سیما شاهمرادی کارش را شروع می‌کند. از هر چیز ساده و بی‌اهمیتی که در حافظه دارد روی این زمینه نقاشی می‌کند؛ یک گربه‌ی نشسته، یک سگ در حال دویدن، یک کشتی بادبانی تزیینی، چند ظرف چینی گل آبی (که اشاره‌های واضح روکوکویی دارد و نوستالژی قاجار-روکوکویی را قوت می‌بخشد.) و هر چیز کوچک و بی‌اهمیتی که خاطرات کودکی را زنده می‌کند.
سیما شاهمرادی دختر بچه‌ی محبوسی است که از پشت درهای بسته‌ی خانه دارد به همه‌چیز نگاه می‌کند. دور تا دورش را درهای بسته با شیشه‌های نیم‌قد مشبک گرفته‌اند و او گاهی پشت شیشه‌ی اتاق مهمانخانه می‌رود و وسایل و ظروف تزیینی آنجا را تماشا می‌کند و بعد بی‌حوصله راه‌پله‌ها را نگاه می‌کند و گربه‌ را می‌بیند و بعد پشت پنجره‌ی رو به خیابان می‌رود و سگ را می‌بیند و چه و چه و چه. کودک محبوس همه چیز را به دیده‌ی حیرت و ترس و شوخی می‌بیند. برای کودکی او گربه و کشتی بادبانی دکوری خیلی بزرگند که وقتی دارد خاطره‌اش را نقاشی می‌کند این‌طور تمام کادرش را اشغال می‌کند.


زنانگی نقادانه‌ی آثار سیما شاهمرادی همینجا است که ظهور می‌کند. گویی که مرد جنگجوی نگارگری، او را پشت شیشه‌های مشبک پنهان کرده و به او اجازه تماشای جهان را نمی دهد. شیشه‌های مشبکی که به جهان پیرامونِ زن نقاش دور باد و کور باد می‌گویند تا نه کسی او را ببیند و نه او کسی را ؛چرا که مردی از دل تاریخ، جنگجو و تیغ برکشیده، مراقب است که کسی وارد این حریم نشود و از این رو است که ساحت نور تقریبا در تمامی آثار نمایشگاه سیما شاهمرادی در وضعیتی میانه است. بنا بوده نقاش پشت شیشه‌های مشبک بنشیند و آفتاب و مهتاب ندیده بماند. پس عجیب هم نیست نور کم فروغ آثارش.
جهانی که نقاش اکنون برای ما تصویر می‌کند در نگاه اول نوستالژی دل‌انگیزی را پیش می‌کشد که برای آنها که در آستانه چهل سالگی اند نگاهی است به آن سال‌های احتمالا پرشر و شور کودکی یا نوجوانی، اما اگر کمی بایستیم و با تامل نگاه کنیم، خاطرات ناواضح و کدری را نشان می‌دهد که با کمی دقت، تلخی و سنگینی حضورش یادمان می‌آید. شاهمرادی با جزییات بسیار، جهانی را برای ما روایت می‌کند که چون از آن دور شده‌ایم جزییاتش را فراموش کرده‌ایم و طعم تلخ واقعیتش برایمان به شیرینی خاطره بدل شده است. این فریبکاری حافظه است که ما آن گذشته‌ی دشوار را اکنون رویاوار به یاد می‌آوریم. اگر مقابل کار سیما شاهمرادی بایستیم و قطعه‌های کوچک و ریز را با دقت تماشا کنیم از هجوم خاطره وحشت می‌کنیم.